همچو پروانه ای بی بال میپرم ...
خارپشتی زیر پایم نوازشم میکند ...
مهربان ، آرام ، پردغدغه ، پر زجر ...
چونان بادکنکی میمانم که آرزوی هوایی در خود دارد ...
تلخ و شیرین ...
ضربان بوم ... بوم ... بوم قلبم ...
ترس ... عشق ... تنهایی ...
چشمانم قبری است که خودم را دفن کرده است...
در را ببند دخترک شادان روزهای خوب زندگی ...
انگشتانم را کنار میله تاب میبینم ...
آهنگ بندری دستانم روانم را به رقص وا میدارد ...
هوایی شدم ، هوا میخواهم ...
سیگار را تو بکش ...
من خودم را میکشم بر تابی فلزی که تحمل وزن تنهایی مرا هم ندارد ...