اعترافات عجیب ذهن من

"نوشتن برای فراموش کردن است نه برای به یاد آوردن" توماس ولف

درد دل با آدم اشتباهی !

میخوام بااونی که عشقمو گرفت چندکلمه درد و دل کنم...

عشقم عشـﻘﺖ ﺷﺪ؟ !

ﻋﺸـﻘﺶ ﺑﺎﺵ ...

فقط ﺑﺰﺍﺭ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺁﺷﻨﺎﺕ ﮐﻨﻢ :

 ﺑﻬﺶ ﺩﺭﻭﻍ ﻧﮕﻮ , ﺩﻭست ﻧﺪﺍﺷﺖ ...

ﺑﺰﺍﺭ ﺻﺒﺤهﺎ ﺑﺎ ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﭘﺎﺷﻪ ، ﮐﻪ ﺗﺎ ﺷﺐ ﺳﺮﺣﺎﻝ ﺑﺎﻫﺎﺕ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﮐﻨﻪ ... 

ﺍﮔﻪ ﺑﻬﺖ ﮔﻔﺖ ﺩﻭستت ﺩﺍﺭﻡ ، ﺯﺭتی ﻧﮕﻮ ﻣﻨﻢ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ، ﺑﺎﻫﺎﺵ ﮐﻞ ﮐﻞ ﮐﻦ ﺑﮕﻮ ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻘﺘﻢ ﺑﻌﺪ ﺍﻭﻥ ﻣﯿﮕﻪ ﻣﻦ ﺩﺍﻏﻮﻧﺘﻢ ﻭ ﺍﯾﻨﺎ ...

 ﺑﻬﺖ ﮔﻔﺖ توله سگ ، ﺍﺯﺩﺳﺘﺶ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻧﺸﻮ، ﺩﺍﺭﻩ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﻋﻼﻗﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ ...

ﺍﺳﻤﺸﻮ ﻫﺮ ﺟﻮﺭی ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻩ ﺻﺪﺍ ﮐﻦ ...

اگه گفت میخوام تنها باشم ، یعنی میخواد کنارش باشی و حرف نزنی...

اگه گفت من همیشه کارامو خودم انجام میدادم و به کسی احتیاج ندارم ، یعنی یکجا حواست نبوده ، تنهاش گذاشتی برو سریع کمکش کن...

اگه کنارت پاهاشو روی هم انداخته ، یعنی از یک چیزی احساس نا امنی کرده ...

زود دستتو بزار روی پاشو نوازشش کن تا بدونه هستی ...

اگه شروع کرد به گیر دادن بهت ، یعنی داره عاشقت میشه ، فقط میترسه...

هروقت گفت میخوام از این شهر برم ، یعنی دلش گرفته ، بهش خوش نمیگذره ، بیشتر براش وقت بزار ، ببرش مهمونی ، دوستاتو دورش جمع کن ، کنار دوستات دستشو بگیر ، اینو خیلی دوست داره...

اگه هی به گوشیش نگاه میکرد ، یعنی دلش تنگ شده شروع کن به حرف زدن باهاش ، بزار سرش بند تو بشه ، اون تحمل دلتنگیو نداره و عصبانی میشه ...

اگه دیدی داره دستاشو یا گردنشو میماله ، یعنی نوازش میخواد ، حواست بهش نبوده زود نوازشش کن...

اگه تو ماشین حرف نمیزد و یا سرشو چسبونده بود به شیشه ، یک گوشه نگه دار ، سرشو بگیر تو بغلت ...

اگه دیدی داره تند تند به آینه نگاه میکنه ، یعنی خیلی وقته ازش تعریف نکردی ، دوست داره خوشگلیشو به یادش بیاری...

جلوش در مورد کار حرف نزن ، حس خوبی نداره براش ، بزار بدونه مردش ماله اونه نه کار...

تعریف خیلی دوست داره ، ازش تعریف کن ولی حواست باشه ، زرنگه تعریف علکیو میفهمه ، اونوقت با ترحم اشتباه میگیره و بیچاره میشی...

هروقت داشت از ناراحتی هاش صحبت میکرد ، آروم گوش کن و سعی نکن ایرادشو بگیری ، فقط گوش کن ، میفهمی فقط گوش کن

و آخرش بهش بگو بهش اعتماد داری و پشتشی ، اینجوری براحتی میتونه از پس مشکلش بربیاد...

ببوسش ، نوازشش کن ، اما لوس بازی درنیار ، از مردای لوس متنفره...

اگه خواستی کنارش بخوابی ، تحمل کن از اینکه تو شروع کننده باشی بیزاره ، اما تو باید تموم کننده باشی ، اینجوری حس خیلی خوبی داره ...

خلاصه همه جا مرد باش ، از پسر بچه ها بدش میاد...

ازاینجا ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ی ﻭﺟﻮﺩم ﺑﻬﺖ میگم : " غریبه " ﻣﺪﯾﻮنی ﺍﮔﻪ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ

ﻋﺸــــــﻘﻤﻮ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ کنی ﻭ ﺩﻟﺸﻮ بشکنی ...

میشکنمت آخه ، ﺍﻭﻥ ﻫﻨﻮﺯﻡ

ﻋﺸـــــــــــــــــــﻖ ﻣﻨﻪ...



نوشته شده توسط محمد فدردی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

اعترافات عجیب ذهن من

"نوشتن برای فراموش کردن است نه برای به یاد آوردن" توماس ولف

و من میترسم از ترس ...
که ترسی را در من بترساند ...
که ترسیدنش ترسهای گذشته من شود ...
که نترسیدنش هم باعث ترسیدن
در آینده من ...
پس میترسم که بترسم ...
و حتی میترسم که نترسم ...
و این ترسیست ترسیدنی میان ترسهایم ...

طبقه بندی موضوعی

میخوام بااونی که عشقمو گرفت چندکلمه درد و دل کنم...

عشقم عشـﻘﺖ ﺷﺪ؟ !

ﻋﺸـﻘﺶ ﺑﺎﺵ ...

فقط ﺑﺰﺍﺭ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺁﺷﻨﺎﺕ ﮐﻨﻢ :

 ﺑﻬﺶ ﺩﺭﻭﻍ ﻧﮕﻮ , ﺩﻭست ﻧﺪﺍﺷﺖ ...

ﺑﺰﺍﺭ ﺻﺒﺤهﺎ ﺑﺎ ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﭘﺎﺷﻪ ، ﮐﻪ ﺗﺎ ﺷﺐ ﺳﺮﺣﺎﻝ ﺑﺎﻫﺎﺕ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﮐﻨﻪ ... 

ﺍﮔﻪ ﺑﻬﺖ ﮔﻔﺖ ﺩﻭستت ﺩﺍﺭﻡ ، ﺯﺭتی ﻧﮕﻮ ﻣﻨﻢ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ، ﺑﺎﻫﺎﺵ ﮐﻞ ﮐﻞ ﮐﻦ ﺑﮕﻮ ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻘﺘﻢ ﺑﻌﺪ ﺍﻭﻥ ﻣﯿﮕﻪ ﻣﻦ ﺩﺍﻏﻮﻧﺘﻢ ﻭ ﺍﯾﻨﺎ ...

 ﺑﻬﺖ ﮔﻔﺖ توله سگ ، ﺍﺯﺩﺳﺘﺶ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻧﺸﻮ، ﺩﺍﺭﻩ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﻋﻼﻗﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ ...

ﺍﺳﻤﺸﻮ ﻫﺮ ﺟﻮﺭی ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻩ ﺻﺪﺍ ﮐﻦ ...

اگه گفت میخوام تنها باشم ، یعنی میخواد کنارش باشی و حرف نزنی...

اگه گفت من همیشه کارامو خودم انجام میدادم و به کسی احتیاج ندارم ، یعنی یکجا حواست نبوده ، تنهاش گذاشتی برو سریع کمکش کن...

اگه کنارت پاهاشو روی هم انداخته ، یعنی از یک چیزی احساس نا امنی کرده ...

زود دستتو بزار روی پاشو نوازشش کن تا بدونه هستی ...

اگه شروع کرد به گیر دادن بهت ، یعنی داره عاشقت میشه ، فقط میترسه...

هروقت گفت میخوام از این شهر برم ، یعنی دلش گرفته ، بهش خوش نمیگذره ، بیشتر براش وقت بزار ، ببرش مهمونی ، دوستاتو دورش جمع کن ، کنار دوستات دستشو بگیر ، اینو خیلی دوست داره...

اگه هی به گوشیش نگاه میکرد ، یعنی دلش تنگ شده شروع کن به حرف زدن باهاش ، بزار سرش بند تو بشه ، اون تحمل دلتنگیو نداره و عصبانی میشه ...

اگه دیدی داره دستاشو یا گردنشو میماله ، یعنی نوازش میخواد ، حواست بهش نبوده زود نوازشش کن...

اگه تو ماشین حرف نمیزد و یا سرشو چسبونده بود به شیشه ، یک گوشه نگه دار ، سرشو بگیر تو بغلت ...

اگه دیدی داره تند تند به آینه نگاه میکنه ، یعنی خیلی وقته ازش تعریف نکردی ، دوست داره خوشگلیشو به یادش بیاری...

جلوش در مورد کار حرف نزن ، حس خوبی نداره براش ، بزار بدونه مردش ماله اونه نه کار...

تعریف خیلی دوست داره ، ازش تعریف کن ولی حواست باشه ، زرنگه تعریف علکیو میفهمه ، اونوقت با ترحم اشتباه میگیره و بیچاره میشی...

هروقت داشت از ناراحتی هاش صحبت میکرد ، آروم گوش کن و سعی نکن ایرادشو بگیری ، فقط گوش کن ، میفهمی فقط گوش کن

و آخرش بهش بگو بهش اعتماد داری و پشتشی ، اینجوری براحتی میتونه از پس مشکلش بربیاد...

ببوسش ، نوازشش کن ، اما لوس بازی درنیار ، از مردای لوس متنفره...

اگه خواستی کنارش بخوابی ، تحمل کن از اینکه تو شروع کننده باشی بیزاره ، اما تو باید تموم کننده باشی ، اینجوری حس خیلی خوبی داره ...

خلاصه همه جا مرد باش ، از پسر بچه ها بدش میاد...

ازاینجا ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ی ﻭﺟﻮﺩم ﺑﻬﺖ میگم : " غریبه " ﻣﺪﯾﻮنی ﺍﮔﻪ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ

ﻋﺸــــــﻘﻤﻮ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ کنی ﻭ ﺩﻟﺸﻮ بشکنی ...

میشکنمت آخه ، ﺍﻭﻥ ﻫﻨﻮﺯﻡ

ﻋﺸـــــــــــــــــــﻖ ﻣﻨﻪ...

محمد فدردی

نظرات  (۱)

yaris su una cosa hai ragione…non ho capito la risposta ce ha dato qui il mago Alessi…pero una dono2dam30;.came fai a dire che la gravitazione nno c entra per nulla con i terremoti?…se chi lo afferma nn conosce neanche (con sicurezza) cosa ci sta al centro della terra?…

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی