اعترافات عجیب ذهن من

"نوشتن برای فراموش کردن است نه برای به یاد آوردن" توماس ولف

و من میترسم از ترس ...
که ترسی را در من بترساند ...
که ترسیدنش ترسهای گذشته من شود ...
که نترسیدنش هم باعث ترسیدن
در آینده من ...
پس میترسم که بترسم ...
و حتی میترسم که نترسم ...
و این ترسیست ترسیدنی میان ترسهایم ...

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با موضوع «آینه» ثبت شده است

اخمم به آینه است میخواهم به او هم بگویم آینه جان ...

هیچکس تو را " مثل من " دوست ندارد...

پس تو را " مثل من"  دوست خواهم داشت ...

اما آنقدر در آینه غریبه میبینم که من هم ، مثل من اخم میکند ...

محمد فدردی

به آینه گفتم ...

عشـــق یعنى چه ... ؟

گفت ...

حسی که بتواند منطقت را درهم شکند ...!

گفتم باورش ندارم ...

گفت باور لازم نیست ...

کافیست به من بنگری ...

محمد فدردی