اعترافات عجیب ذهن من

"نوشتن برای فراموش کردن است نه برای به یاد آوردن" توماس ولف

ارسطو !

ارسطو میگه خوشبخت و عاقل کسی است که هنگام بیدار شدن با خود می اندیشد ، منم چون دوست دارم خوشبخت و عاقل باشم وقتی بیدار شدم شروع کردم به اندیشیدن ، با اندیشه زیاد به این نتیجه رسیدم باید کاری بکنم اما باز یاد این جمله ارسطو افتادم که میگفت : پیش از آنکه کاری بکنی باید کسی باشی ، گفتم حالا که اینجوریه بزار کسی باشم اما دیدم تا کاری نکنم کسی نمیشم. آخه این چجورشه اینجوری که نه میشه کاری کرد نه میشه کسی بود.

و بعد به شدت اندوهگین شدم و دوباره هم به فکر ارسطو افتادم که میگه دو چیز اندوه را از بین می برد ،  یکی سخن دانایان و عالمان و دیگری دیدار دوستان . میگن ارسطو جزء عالمان بسیار دانای زمان خودش بوده که سخنش شروع اندوه امروزم با اون بود ، به خودم گفتم دیدار دوستان شاید اندوه منو کم کنه ، ولی دوستان واقعی  اونایی میشن که ما عاشقشونیم و بقول ارسطو انسان واقعی  انسانیست که عاشق خود باشد .

 باز  ارسطو میگه عشق انسان را از دیدن عیوب منع می کند. اینطوری باشه که خودم کلی عیب دارم و وقتی آدم پر عیب باشه از خودش اندوهناک میشه ، به خودم گفتم بزار ببینم ارسطو در مورد شادی چی گفته  ، به این جملش برخوردم که میگه :در زندگی وقتی کاری برای انجام یا چیزی برای عشق ورزیدن یا بارقه ای برای امیدوار بودن داشتید آن گاه بدانید فرد شادی خواهید بود .

کاری نمیتونیستم انجام بدم چون قبلأ بحثشو کردم ، چیزی هم که  دیگه برای عشق ورزیدن ندارم اونم دلیلشو گفتم ، موند داشتن بارقه امید تعریف امید هم از نظر ارسطو عبارت است از شروع اولین مرحله  از انجام کاری که  تمایل به آن داریم  ،خوب باز مشکلم بیشتر شد چون نمیدونیستم تمایل به چه کاری دارم اگه شروع به اندیشیدن در موردش بکنم که دوباره همه چیز از اول شروع میشد، دیدم خوده ارسطو در مورد تمایلات میگه : تمایلات خود را میان دو دیوار محکم اراده و عقل حبس کنید.  کسانی هم که تمایلاتشون  در حبس  اراده و عقلشونه انسانهایی هستن با روح برتر ، ارسطو اسرار داره هیچ روح برتری نیست که آمیزه ای از دیوانگی و جنون را در خود نداشته باشد ، و به قول خودش دیوانگی و جنون رو هم قضاوت دیگران واسه آدم میسازه ، و تاکید ارسطو به این هست که همیشه معیاری بالا تر  از انچه که دیگران از شما انتظار دارند برگزینید و اون چیزی که بالاتر از معیارهای بقیه است خوب بودنه  و در آخر باز ارسطو میگه بیشترین تاثیر افراد خوب زمانی احساس می شود که از میان ما رفته باشند .

نتیجه تفکرکردن با فلسفه ارسطو میشه مرگ

خودش هم میگه آدم عاقل هیچوقت منتظر رقم خوردن اتفاقی نیست بلکه اونو خودش رقم میزنه .... مرگ هم که فقط یک اتفاقه ..

پس در نتیجه ...



نوشته شده توسط محمد فدردی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

اعترافات عجیب ذهن من

"نوشتن برای فراموش کردن است نه برای به یاد آوردن" توماس ولف

و من میترسم از ترس ...
که ترسی را در من بترساند ...
که ترسیدنش ترسهای گذشته من شود ...
که نترسیدنش هم باعث ترسیدن
در آینده من ...
پس میترسم که بترسم ...
و حتی میترسم که نترسم ...
و این ترسیست ترسیدنی میان ترسهایم ...

طبقه بندی موضوعی

ارسطو میگه خوشبخت و عاقل کسی است که هنگام بیدار شدن با خود می اندیشد ، منم چون دوست دارم خوشبخت و عاقل باشم وقتی بیدار شدم شروع کردم به اندیشیدن ، با اندیشه زیاد به این نتیجه رسیدم باید کاری بکنم اما باز یاد این جمله ارسطو افتادم که میگفت : پیش از آنکه کاری بکنی باید کسی باشی ، گفتم حالا که اینجوریه بزار کسی باشم اما دیدم تا کاری نکنم کسی نمیشم. آخه این چجورشه اینجوری که نه میشه کاری کرد نه میشه کسی بود.

و بعد به شدت اندوهگین شدم و دوباره هم به فکر ارسطو افتادم که میگه دو چیز اندوه را از بین می برد ،  یکی سخن دانایان و عالمان و دیگری دیدار دوستان . میگن ارسطو جزء عالمان بسیار دانای زمان خودش بوده که سخنش شروع اندوه امروزم با اون بود ، به خودم گفتم دیدار دوستان شاید اندوه منو کم کنه ، ولی دوستان واقعی  اونایی میشن که ما عاشقشونیم و بقول ارسطو انسان واقعی  انسانیست که عاشق خود باشد .

 باز  ارسطو میگه عشق انسان را از دیدن عیوب منع می کند. اینطوری باشه که خودم کلی عیب دارم و وقتی آدم پر عیب باشه از خودش اندوهناک میشه ، به خودم گفتم بزار ببینم ارسطو در مورد شادی چی گفته  ، به این جملش برخوردم که میگه :در زندگی وقتی کاری برای انجام یا چیزی برای عشق ورزیدن یا بارقه ای برای امیدوار بودن داشتید آن گاه بدانید فرد شادی خواهید بود .

کاری نمیتونیستم انجام بدم چون قبلأ بحثشو کردم ، چیزی هم که  دیگه برای عشق ورزیدن ندارم اونم دلیلشو گفتم ، موند داشتن بارقه امید تعریف امید هم از نظر ارسطو عبارت است از شروع اولین مرحله  از انجام کاری که  تمایل به آن داریم  ،خوب باز مشکلم بیشتر شد چون نمیدونیستم تمایل به چه کاری دارم اگه شروع به اندیشیدن در موردش بکنم که دوباره همه چیز از اول شروع میشد، دیدم خوده ارسطو در مورد تمایلات میگه : تمایلات خود را میان دو دیوار محکم اراده و عقل حبس کنید.  کسانی هم که تمایلاتشون  در حبس  اراده و عقلشونه انسانهایی هستن با روح برتر ، ارسطو اسرار داره هیچ روح برتری نیست که آمیزه ای از دیوانگی و جنون را در خود نداشته باشد ، و به قول خودش دیوانگی و جنون رو هم قضاوت دیگران واسه آدم میسازه ، و تاکید ارسطو به این هست که همیشه معیاری بالا تر  از انچه که دیگران از شما انتظار دارند برگزینید و اون چیزی که بالاتر از معیارهای بقیه است خوب بودنه  و در آخر باز ارسطو میگه بیشترین تاثیر افراد خوب زمانی احساس می شود که از میان ما رفته باشند .

نتیجه تفکرکردن با فلسفه ارسطو میشه مرگ

خودش هم میگه آدم عاقل هیچوقت منتظر رقم خوردن اتفاقی نیست بلکه اونو خودش رقم میزنه .... مرگ هم که فقط یک اتفاقه ..

پس در نتیجه ...

محمد فدردی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی